پدربزرگ

پدر بزرگ من مردی فرهیخته است...

پدربزرگ

پدر بزرگ من مردی فرهیخته است...

عارف بازی در نیارید...

دیدید بعضی ها حرف های خیلی قلمبه و آنچنانی می زنند و با هزار ولع شمارو به دین و دینداری دعوت می کنند ، ولی دریغ از سر سوزن تآثیر که روی شما ایجاد کنند؟؟؟؟؟دیدید خیلی ها مدام دم از اسلام و قرآن و خدا می زنند ولی یک هزارم یک ریشتر هم ته دلتون رو به لرزه نمی اندازند؟؟؟؟دیدید آدمهایی رو که فکر می کنند اوج با خدابودنند ولی دریغ از یک لحظه که خدا توی وجودشون دیده بشه؟؟؟؟واقعا چرا؟؟؟؟؟ 

   آره ، دوروبرت پره از این آدمها . هیچ کدومشون عملا دستتو نمی گیرند که بزارنت سر جاده دین،‌همه شون نیاز خودشونو برای احساس مفید بودن ارضاء می کنند و دارن دائمابه خودشون مثلا لطف می کنند ،‌نه به شما... ولی اینو هرگز نمی فهمند و تو هم نباید بهشون بگی... آدمها دوست ندارند که تحلیلشون کنی. دوست ندارند کشفشون کنی. دوست ندارند چیزهایی ازشون بدونی که خودشون هنوز نمی دونند.پس اگر چیزی توی اونها کشف کردی،‌مثل یک راز ، پیش خودت نگهش دار... 

   پدر بزرگ من یه جور متفاوتی با خداست،

پدر بزرگ من یه جور متفاوتی با خداست، و بخش عمده ای از تصویری که از دین ،‌خدا و خلقت توی وجودم دارم رو  اون برام کشیده... هیچ وقت نمی بینم که مستقیما بهم توصیه ی دینی بکنه. یا حتی جدی و با تحکم درباره حجابم ، نمازم یا هر چیز دیگه ای،‌بهم تذکر بده یا بگه موسیقی گوش نده ، یا نماز بخون یا قرآن و ....نه اینکه براش مهم نباشه ،‌اصلا...  

   ... یادمه یه بار لباسم  خیلی مناسب نبود، بچه بودم دیگه و نادون، یه نگاهی بهم انداخت ،بعد رو کرد به مامانم که : بابا جان، یه لباس بده به زهره ،‌سرما نخوره... 

  اونقدر شرمنده شدم که هنوز از فکر کردن بهش، سرخ می شم 

 .... یه بار در مورد پوشیدن چادر باهاش حرف زدم، راستش انگار می خواستم ازش مجوز بگیرم که چادرمو پرت کنم اون طرف. بهم گفت:‌زهره جان،‌بابا،‌دین دست و پای تو رو نمی بنده و نمی خواد اذیتت کنه. خودت فکر کن ببین جایی که درش قرار می گیری پوشیدن چادر لازمه یا نه. فکر کن که اگر چادرت رو کنار بگذاری لباس مناسبی رو می تونی جایگزینش کنی ؟ می دونی که اگر مانتوی پوشیده و آزاد بپوشی که رنگ های جلف و زننده نداشته باشه ،‌هم راحتی و هم با حجاب. دین از چادر اسمی نبرده. فقط روی پوششی تآکید کرده که برازنده ی تو باشه . بعضی از وقتها هست که چادر سر کسی هست ولی واقعا حجابی براش درست نکرده و بعضی وقتها خیلی ها رو می بینی که چادر ندارند ولی نمی تونی از حجابشون کوچکترین ایرادی بگیری. اینو بدون که چادر هیچ ملاکی برای حجاب نیست . نحوه پوششی که با چادر یا بی چادر برای خودت درست می کنی ، مهمه.... 

  مامانم می گه : آقاجون دین رو خیلی راحت می گیره... 

آره ، فکر کنم همینطوره... آخه دین راحته. واقعا راحته... ما عقلمون به راحتی و سادگیش قد نمی ده . اونوقت کلی تلاش می کنیم که سخت و پیچیدش کنیم . بعد که حسابی سختش کردیم ،‌می گیم : «ای بابا،‌دین هم چقدر دست و پا گیره، نمی شه توی این دوره و زمونه دیندار بود که . ما از اوناش نیستیم » ... اینها رو می گیم و بعد پشت می کنیم بهش 

 

آقا جون خیلی  راحته.ما هم باهاش راحتیم. اصلا از اون آدمهایی نیست که خشک مذهب باشه .مثل بعضی ها ،روی پیشونیش جای مهر نیست .این ،ارتباط ما رو باهاش راحت تر می کنه. اگر تلویزیون آهنگی بزنه ،‌برای بچه ها دست می زنه و شعر می خونه. ساعتها هم که با بچه ها بازی کنه ،خسته نمی شه. همیشه کتابش توی دستشه و اغلب چرت های روزانه اش رو وقتی می زنه که کتاب جلوی روش بازه و اونقدر صفحاتش رو پشت هم خونده که دیگه خسته می شه و چند لحظه ای بی اختیار خوابش می بره... همیشه خوش برخورده و روی گشاده ای داره... همه دوستش دارند و برای همه محترمه... حتی جوون های فامیل هم که به اصطلاح امروزی و متجددند اگر ساعتها باهاش در مورد مسائل روز صحبت کنند، خسته نمی شن. چون حرف هاش واقعا علمی ،‌به روز و مفیدند.  همیشه تحلیل می کنه بدون اینکه نظر شخصی اش توی حرف هایش بشینه. 

پدر بزرگ من یه مرد فوق العاده است......  

پدر بزرگ من یک مرد فرهیخته است......

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد